نرگسنرگس، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 21 روز سن داره
نسترننسترن، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 7 روز سن داره

گلهای باغ زندگیمون

امروز من و نرگس

کلافه ام کرد                                      امشب دیگه واقعا" کلافه شدم از دست این حسنی اخه این چیه که اینقد این دختره بهش علاقه داره منو کشت امروز از بس گفت نننی یعنی حسنی حالا برین ادامه مطلب امروز بعد از ظهر خواهرم رفته بیمارستان که ایشالا ببینه وقت زایمانش رسیده یا نه نگهش داشتن و از عصر تا حالا بستریه . منو نرگس هم تنها بودیم تو خونه و بابای نرگس هم رفته بود یه مراسم قرآن خونی برا چهلم یکی از اقوام. اول که دنبالشون بهونه گرفت...
1 آذر 1392

این چند روزه

سلام به همه دوستان ان شاالله که عزاداری های همگی مقبول آقا امام حسین بوده باشه. به دخترای گل خودم هم سلام میکنم. مامان جون تو این ایام همه عزادارن از کوچیک و بزرگ ، پیر و جوان ، مرد و زن همه عزادار امام حسین و اولاد و اصحابش هستن. ما هم در بین این همه در حد توانمون سعی کردیم شرکت داشته باشیم . از بی بی رقیه 3 ساله خواستم که نگهدار همه کوچولوها مخصوصا" دختر خانمای گلمون باشه تا دچار فتنه های آخرالزمان نشن. عزیزان دلم ان شاالله که حضرت علی اصغر (ع) و بی بی حضرت رقیه که من ارادت خاصی به بانو دارم  قبول کنن این عزاداری های خالصانه رو . چون به هرکی نگاه میکردیم تا واقعا" از ته دل برای امام داغداره و ناراحته. چون که مصیبتی که بر امام حسین...
26 آبان 1392

بدن حضرت رقیه(ع)

    مرحوم شيخ احمد كافى اين شهيد گمنام و سرباز واقعى امام زمان و عاشق ولى عصر عجل اللّه تعالى فرجه الشريف و واعظ شهير و شهيد در راه دين رضوان اللّه تعالى عليه فرمود: مرحوم سيد هاشم رضوان اللّه تعالى عليه يكى از علماء بزرگ  شيعه شام بود كه سه دخترداشته ، مى گويد يكى از دخترهايم خواب رفت يك شب  بيدار شد صدا زد: بابا در شب بى بى رقيه را خواب ديدم . بى بى به من فرمود:  دختر به بابات سيدهاشم بگو آب آمده در قبر من و بدن من نارحت است قبر مرا  تعمير كنيد. بابا اعتنائى نكرد، مگر مى شود با يك خواب دست به قبر دختر  امام حسين ع زد. فردا شب دختر و سطى همين خواب را ديد: باز بابا  اعتنايى نكرد. شب سوم د...
19 آبان 1392

مراسم شیرخوارگان حسینی سال92

یاد امام حسین علیه السلام ،   دل آرام را بی تاب می کند                            و دل بی تاب را آرام ...   مراسم شیرخوارگان حسینی مثل جاهای دیگر دنیا در شهر ما هم روز جمعه 17 آبان برگزار شد. من و دخترم هم عزادار حضرت علی اصغر بودیم. این مراسم در امامزاده سید محمد شهرمون برگزار شد.     يا صاحب الزمان فرزندم را نذر ياري قيام تو ميكنم او را براي ظهور نزديكت برگزين و حفظ كن.     ان شاالله عزاداری های همگی مقبول حضرت علی اصغر بوده باشه. التماس دعا     بعد از مراسم رفتیم توی خو...
18 آبان 1392

سفرنامه مشهد3

نرگس تو این سفر  خیلی بهش خوش گذشت. خیلی توی روحیه اش تاثیر داشت. خدا رو شکر مسافرت خوب و زیبایی بود اولین زیارتی که همراه فرزندم میرفتم. ایشالا سال آینده هر دو تا  دخترای نازمونو بتونیم ببریم. نرگس عاشق ماشین و ماشین سواریه. به ماشین میگه بید بید. توی حرم یه روز این زائر برهایی که افراد مسن رو جابجا مبکنه دیده بود اینقدر بهانه گرفت و گریه کرد که سوارشون بشه ما هم مجبور شدیم و اجازه گرفتیم و سوارش کردیم یه دوری همراه بابایی  زد و با خوشحالی برگشت.  توی مهمونسرایی که بودیم هم دو تا آکواریوم زیبا بود از وقتی وارد اونجا شدیم تا روز آخر روزی چند بار بهانه میگرفت که بره پیش ماهی ها و اونا رو ببینه. وقتی میرفت پیش ماه...
15 آبان 1392

سفرنامه مشهد2

ساعت 8 شب با قطار قم به مشهد راهی مشهد شدیم.  نرگس همچنان خواب بود و کمی که رد شدیم نرگس بیدار شد  شاد و سرحال. توی قطار با بابایی کلی بازی کردن و بهش خیلی خوش گذشت. بعدش هم راحت خوابید تا صبح.         صبح هم وقتی بیدار شد با دو تا دختر خانم ناز به اسمای رقیه و حنانه دوست شده بود با اونا بازی میکرد. دخترم که خیلی دیر با بچه ها می جوشید تو این سفر راحتتر با بچه ها دوست میشد.     تا رسیدیم مشهد نرگس کلی بازی و خنده و شادی میکرد و خیلی خوشحال بود . خدا رو شکر که توی این سفر حالش خیلی خوب بود و مریضیش هم خوب شده بود و خیلی بهش خوش گذشت. وقتی رسیدیم مشهد هم رفتیم سمت مهمانس...
14 آبان 1392

سفرنامه مشهد1

سلام سلام خدمت همه دوستای گلم ممنونم که تو این مدتی که ما نبودیم ابراز لطف و محبت داشتین. ما روز دوم آبان رسیدیم خونه و تو این چند روزه اینترنتمون قطع بود و نتونستم خاطرات سفر زیبای مشهد رو بنویسم. حالا دیگه از ابتدای سفرمون شروع میکنم.   اول که قرار بود روز عید قربان قم باشیم برای همین ما روز قبل از عید قربان باید حرکت میکردیم ولی متاسفانه دو روز قبل از عید پسرعموی بابام که همسایمون هم بود به طرز ناراحت کننده ای در یک حادثه رانندگی از دنیا رفتند و همه فامیل رو بسیار ناراحت کردند چون همسایه نزدیک ما بودند و مونده بودیم که سفرمون رو کنسل کنیم یا بندازیم برای یه وقت دیگه، ولی با توجه به شرایطی که داشتیم تصمیم گرفتیم...
13 آبان 1392