نرگسنرگس، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 3 روز سن داره
نسترننسترن، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 20 روز سن داره

گلهای باغ زندگیمون

امروز من و نرگس

1392/9/1 0:05
864 بازدید
اشتراک گذاری

کلافه ام کرد                                      کلافهکلافه

امشب دیگه واقعا" کلافه شدم از دست این حسنیکلافه

اخه این چیه که اینقد این دختره بهش علاقه داره منو کشت امروز از بس گفت نننی یعنی حسنیخنده

حالا برین ادامه مطلب

امروز بعد از ظهر خواهرم رفته بیمارستان که ایشالا ببینه وقت زایمانش رسیده یا نه

نگهش داشتن و از عصر تا حالا بستریه . منو نرگس هم تنها بودیم تو خونه و بابای نرگس هم رفته بود یه مراسم قرآن خونی برا چهلم یکی از اقوام. اول که دنبالشون بهونه گرفت منم گفتم خاله میخواد بره یه نی نی خوشکل بیارهنیشخند

بعد از اینکه مامانم اینا رفتن دیگه منو نرگس تنها بودیم داشتم ظرف میشستم دستم کفی بود موبایلمو آورده میگه

نرگس: مامان نننی یعنی حسنی (کلیپ حسنی رو خیلی دوست داره)

دستمو شستم براش حسنی رو از تو گوشیم آوردم . همین که  شروع کردم به شستن ظرفا دوباره

نرگس: مامان  آهو ( آهنگ آهویی دارم خوشکله ...) این آهنگ رو هم خیلی دوس داره، دوباره براش گذاشتم...

دوباره هی من شروع کردم به ظرف شستن ، و دختره ، مامان حسنی،  چند ثانیه بعد مامان آهو ...مامان حسنی ...مامان آهو و....به همین ترتیب دیگه کلافه شدمکلافهسرش داد کشیدم که ناراحت شد و گریه کرد بغلش کردم و از دلش درآوردم....

خلاصه این هم نشد ظرف شستن برای ماعصبانی

دوباره خواستم نماز بخونم گفت مامان حسنی، براش گذاشتم رفتم سر نماز وسط نمازم حسنی تموم شد و زد زیر گریه ، مامان حسنی...

وقت شام ، مامان حسنی...

تا اینکه تا دو ساعت پیش که دیگه واقعا" کلافه شدم از بس حسنی گذاشتم و منم مجبور بودم صداشو بشنوم، زنگ زدم باباییش  خیلی با عصبانیت عصبانی 

باباییش اومد و بدتر شد چون حالا دیگه دو تایی ریختن رو هم  به سر و صدا کردنکلافهکلافهگریه

 بعدا" نوشت: اول که کلی توپ بازی کردن و ذوق دختره منو کشته بود با اون قهقهه هایی که میزدخندهقهقهه طفلک از صبح تا شب  باباش نیست خونه که باهاش بازی کنه وقتی به هم میرسن دیگه انگار دنیا رو به دختری دادنقلبقلب

گفتم تا پدر و دختر مشغول بازی کردنن این پستو بذارم ولی مگه گذاشت دنبالم اومده میگه مامان پاشو میخواست رو جام بشینه . منم مانعش نشدم و. نشست  و کلی کامپیوتر زبون بسته رو به هم ریخت منم برای اولین بار گذاشتم هرکاری دوست داره به سرش بیاره .  از فرصت استفاده کردم و ازش عکس گرفتم. این هم از عکساش

 

 

چه ذوقی میکنه دختره. الهی من به فدات عزیز دلم. ایشالا که همیشه لبت خندون باشه مادر جان

 

نیگا چه جوری نشسته انگار یه عمره با کامپیوتر سر و کار داره

 برای اینکه جای منو ترک کنه سه چرخه اش رو آوردم گفتم مامان بیا سوار بید بیدت شوخنده اونم خیلی سریع اجابت کرد ولی بازم که نذاشت منو باید سواریش میدادم. یه کم سواریش دادم خسته شدم سپردمش به باباش

 

 عزیز دلم، عمو فردوسشم گذاشته پشت سرش  با خودش میبره

 

حالا دیگه نوبت دوچرخشه. یه کمی میتونه پا بزنه . یه کوچولو که پا میزد و دوچرخه رو میبرد ذوقی میکرد و میگفت مامان  پا، یعنی نگام کن خودم دارم پا میزنم

در این فواصل چند بار بابایی بردش که بخوابه ولی از پیشش در میرفت و سراغ یه چیز دیگه میرفت. خدا رو شکر فعلا" حسنی دیگه یادش رفته. حالا نوبت عمو فردوسه....

چند تا از حروف و اعداد رو از روش یاد گرفته اینقده ذوق میکنه وقتی درست میزنه رو دکمه هاش و تشویقش میکنه...تشویق

 اینجا داره عمو فردوسشو نشونم میده  میگه میخوام ببرم برا بابا

 

عجب پست طولانی شدسبز

خلاصه ساعت 11 شب شد و دختره هنوز ما رو مشغول خودش کرده و نمی خوابه، چند کلمه می نویسم و  چند دقیقه مشغول خانم خانما....

 تا اینکه صدای بابایی دراومد که بیا بخوابونش. منم نت رو ولش کردم و رفتم سراغ خانمی

دوباره یادش به حسنی افتاد براش گذاشتم و درازش کردم تو جاش تا اینکه بالاخره اینقده نگاش کرد و بهش گوش داد تا اینکه خوابش برد...برای سلامتی دخترمون صلواتنیشخند

تصمیم گرفتم حسنی رو از گوشیم پاک کنم. معتادش شده از وقتی گذاشتم رو گوشیم.

بالاخره دختره و بابایی هردو خوابیدن و اومدم  بعدا" نوشت رو نوشتم.تشویق

هنوز از خواهرم خبری نشده . خدایا خودت کمکش کن.

ان شاالله به سلامتی آقا پسرشون امشب به دنیا بیاد و چشممون به جمالش روشن بشه. پست بعدی ایشالا میشه تولد نی نی آبجی جونم.

حالا هم ساعت 12 شب گذشت و رفتیم توی  ماه آذر

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

غریبه...
1 آذر 92 11:49
عَنِ الاِمامِ الصَّادِقِ - عليه السلام - قال: حَصِّنُوا أمْوالَكُمْ وَ فَرُوجَكُمْ بِتِلاوَةِ سُورَةِ النُّورِ وَ حَصِّنُوا بِها نِسائَكُمْ فَاِنَّ مَنْ أدْمَنَ قَرائَتَها فِي كُلِّ يَوْمٍ أوْ فِي لَيْلَةٍ لَمْ يَزْنِ أحَدٌ مِنْ بَيْتِهِ أبَداً حَتّي يَمُوتَ. امام صادق - عليه السلام - فرمودند: خانواده و اموال خود را با قرائت سوره نور حفظ كنيد و زنان خود را بوسيله آن مصون و محفوظ نگه داريد زيرا كسي كه دائماً روزي يكبار اين سوره را قرائت كند، هيچ فردي از اهل منزل او به فحشا كشانده نخواهند شد.
فاطمه مامان گلها
پاسخ
ممنون عزیزم خیلی قشنگ بود
هدیه خداوند
1 آذر 92 13:47
الهی همیشه لبش به خنده باشه
🌙مامانِ چشمه بهشتى
2 آذر 92 23:19
مامان حسنى ....!!! خب موبايلت رو خاموش مى كردى مى گفتى ديگه نميشه خاموش شد . شارژ نداره كه يادش بره جريان داشتى حسابى پس... ايشالله خواهر جونش مياد حسابى سرش گرم ميشه
فاطمه مامان گلها
پاسخ
راههای مختلفی رو امتحان کردم و فایده نداشت. اون روز اصلا" گیر داده بود
(زهره)مامان فاطمه
3 آذر 92 10:10
وااااااااااااااااااااای منم دقیقا همین مشکلووووووووو دارم با فاطمه یاحسنی یاعموپورنگ فکر کنم شماهم سی دی خاله ستاره رو خریدی. حسنی نگو یه دسته گل توی دهه شلمروووووووود حسنب تک وتنها بود نه فلفلی نه قلقلی ببین چه خوب یاد گرفتم من بجای فاطمه
فاطمه مامان گلها
پاسخ
منم همشو حفظ شدم از بس که نرگس گوش داده
ღمامان على اكبرღ
6 آذر 92 12:31
ماشاالله به این خانم گل نرگس جونی اینقدر فضولی نکن خاله جونم.. این علی اکبر ماهم حسابی معتاد عمو پورنگ شده یعضی از قسمتای عمو پورنگ رو براش ضبط کردیم ازبس نگاشون کرده دیگه تموم دیالوگاش رو حفظ کردیم
فاطمه مامان گلها
پاسخ
منم حسنی رو کامل حفظ شدم بعضی وقتا هم خودم براش میخونم