بدون عنوان
عزیز مامان نرگس جونم پریروز ظهر بابا میخواست بره بیرون بهت قول داد برات یه تنگ ماهی بخره . تا شب که بابا اومد همش منتظر ماهی ها بودی . وقتی بابا اومد اینقدر خوشحال رفتی به استقبالش وبا خوشحالی ماهی ها رو ازش گرفتی . خوشحال خوشحال اومدی گفتی مامان ماهی ماهی بخوریم به به بخوریم کلی خندیدم گفتم مامان جون اینا ماهی قرمز برای سفره عیده، اینا رو که نباید بخوریم، یه دفه گفتی باش مامان برا عید بخوریم میخواستم بخورمت از بس که قشنگ حرف میزنی
عزیزم مدتیه دیگه خیلی قشنگ جمله بندی میکنی . ضمیرها و فعلا رو خیلی خوب توی جمله هات قرار میدی..
مثلا" بابام برام ماهی کرید.
گذا بخوریم، بزرگ بشیم، کوی بشیم.(الهی فدات، اینقد این جمله رو قشنگ میگه ، وقتی میاد رو سفره بشینه میگه ولی غذا که نمیخوره ، از اول تا آخر غذاخوردن این جمله رو تکرار میکنه و هیچی هم نمیخوره)
صب کن گذامو بکورم. (صبر کن غذامو بخورم)
بذا لباسم ببوشم. کودم ببوشم. (بذار لباسمو بپوشم . خودم بپوشم) فدات بشم با این حس استقلال تو کارات که داری.
جملاتی که حالت سوالی دارن رو به خوبی با تاکید و سوالی بیان میکنی .
مثلا" تو آراشگا بوووودی؟؟؟ (تو آرایشگاه بوووووودی؟)
تو ننهایی؟؟؟ (تو تنهایی؟)
و خیلی جملات زیبای دیگه که به کار میبری.
چند شب پیش بابا میگفت نرگسم امسال هم میای تابستون با نسترن و مامان بریم مشهد پیش امام رضا؟ یه کم رفتی توفکر و بعد از چند دقیقه بعد یه دفه دست بابا رو گرفتی و گفتی
بابا دستو بده ، یااااا علی بریم امام.
امام رضا نگهدارت باشه عزیزم