کوه گل

دیروز با بابابزرگ و مامان بزرگ و دایی حمید رفتیم کوه گل.

بابایی رفته بود فیزیوتراپی و تو هم همش بهونه قلات می گرفتی برای همین گفتم دیگه همش که نمیشه بریم قلات، این دفعه بریم کوه گل، یکی از مناطق دیدنی و خوش آب و هوای اطراف سی سخت.

به بابابزرگ گفتیم بریم و دایی جون هم اومد،

یه جایی کنار رودخونه نشستیم. البته دوست داشتم بریم جای اصلی که کنار چشمه است ولی دیگه دایی جون گفتن اینجا هم قشنگه.

عکساشو گذاشتم توی ادامه مطلب

اونجا خیلی جای باصفایی بود نشستیم و تنقلات و چایی هم برده بودیم . نرگس مامان همش دوست داشتی بری کنار آب و سنگ بندازی توی آب. اصلا" یه جا نمینشستی . مادر فدات جانم

چه کیفی میکردی از این که سنگ مینداختی توی آب. هردفه سنگ بزرگتری  برمیداشتی

هرکاری میکردم که از جات بلند بشی مگه میشد. خیلی بهت خوش گذشت بعدش به زور و با کلی جیغ و داد شما از جا بلندت کردم آخه کلی پاهات و کفش رفته بود توی آب و خیس شده بود ولی هنوز دوست داشتی بری توی آب

تو مسیر برگشت هم دیگه وقت نداشتیم بایستیم و عکس های خوشکل بگیرم فقط یه لحظه کنار یه باغ انگور عکس انداختم

کوه قلم و باغات انگور منطقه به نام اندرسا

 این عکسها رو هم توی مسیر انداختم چون تو ماشین و در حال حرکت بود خیلی خوب نشده

باغ های منطقه بندان هست. خیلی زیبا هستن ولی دیروز که ما رفتیم یه مقدار هوا غباری بود. امان از دست این غبار

نرگسی هم سرشو از ماشین آورده بیرون که باد بخوره به صورتش. چه کیفی میکرد دختر گلم

عزیز دلم ایشالا که همیشه شاد و خوشحال باشی