تولد نسترن
عزیزای دلم پنجشنبه شب یه جشن کوچولو در کنار خانواده هامون براتون گرفتیم. که خیییلی بهتون خوش گذشت .
ما هم هدفمون همین بود که به شما خوش بگذره و خاطره اش تو ذهنتون بمونه.
از اون شب هر روز نرگسی مامان میگه بازم تولد بگیریم میگم ایشالا یه سال دیگه بزرگتر بشی بازم برات تولد میگیریم میگه نهههه همین حالااا
فقط یه اتفاق اون روز افتاد ...
من و عمع شیوا دختر عمه زهرا داشتیم ژله ها رو آماده میکردیم و شما هم مشغول بازی بودین یهو عمه شیوا رفت توی هال و جیغ زد که خیلی همگی ترسیدیم رفتم دیدم پیشونی امیرمهدی خونی شده .
امیرمهدی شیطون سریع داشته می دوید که سرش محکم میخوره به در هال و پیشونیش شکاف برداشت .خیلی ترسیسدیم که نکنه شکسته باشه آخه ازش خووون میومد سریع بابا و مامانش رو خبر دادیم اومدن بردنش دکتر و خدا راشکر شکستگی نبود ولی دو تا بخیه خورد.
خلاصه بعد از ظهری خیییلی تو فکر امیرمهدی بودیم تا اینکه از بیمارستان آوردنش و دوباره به ادامه کارامون پرداختیم برا همین نتونستیم خیلی تزیینات انجام بدیم ولی با این حال بدم نبود.
بعدشم برا اینکه امیرمهدی جون هم ناراحت نباشه گفتیم تولد امیرمهدی هم هست و بابا براش کادو خرید که خوشحال باشه
خلاصه اون شب شد جشن تولد نرگس و نسترن و امیرمهدی
که در اصل شب تولد نسترن گلی بود
عکسا توی ادامه مطلب
وقتی خواستیم شمعا رو فوت کنن نرگس میگفت فوت نمیکنم بذار روشن باشه امیر مهدی از فرصت استفاده کرد وگفت تولد خودمه شمعا رو فوت کرد
اینا هم کادوهای تولد
دستشون درد نکنه
هدیه مامان و بابا برای نرگس و نسترن گلی هم دو جفت النگو بود یه جفت برا نرگس یه جفت هم برا نسترن
بقیه هدیه ها هم پول و لباس و اسباب بازی بود
یه کفش خوشکلم خاله مرضیه برا نسترن هدیه داد که خیییلی خوشش اومد و باش راه میره و جیغ جیغ میکنه و اونم ذوق میکنه
ایشالا همگی شاد و سلامت باشن