روز های آخر انتظار
سلام به ناز گل مامان نرگس خانم خانما
اول که دیروز یعنی ١٨ بهمن ٢٦ ماهه شدی عزیزم گل دختر من وارد ٢٧ امین ماه زندگیش شده و آبجی کوچولو ایشالا وارد اولین ماه از زندگیش میشه . هردوتا تولد مبارک باشه عزیزانم
ماهگیت مبارک نازگلم
عزیز دلم تا چند روز دیگه ان شاالله خدای خوب و مهربون یه آبجی خوشگل مثل خودت بهمون هدیه میده. البته تو هم این رو خوب فهمیدی و میدونی تو شکمم یه نی نی خوشکله و مدام بوسش میکنی و نازش میکنی و باهاش حرف میزنی، وقتی بیاد ایشالا بیشتر هم دوسش داری و با همدیگه بازی میکنین و آبجی های مهربونی برا همدیگه میشین.
این چند روزه خاله راضیه و خاله فریده هم اومدن، چند روز پیش با خاله راضیه رفتیم آرایشگاه و موهاتو خوشکل کردیم. موهات خیلی بلند و بدفرم شده بود. تا رفتیم توی آرایشگاه کلی خوشحال بودی وقتی رسیدیم و نوبتت بود که موهاتو اصلاح کنیم از همون اول زدی زیر گریه تا کار تموم شد. خیلی گریه کردی ، بعدش خوشحال بودی که موهاتو خوشکل کردی و همش میگفتی (رفتم آراشگاه موهام به)
این هم از نرگس عزیزم با اون موهای خوشکلش در حال خوردن شیرینی، غذا کم میخوره و عاشق شیرینی جاته. میخوره بعدش مسیر حرکت غذا یا چیزی رو که داره میخوره برامون شرح میده، دهانشو باز میکنه میگه غذا میره اینجام بعد به گردنش اشاره میکنه میگه بعد میره اینجام بعدش دست رو شکمش میذاره و میگه که حالا اینجام
نرگس گلم خودش دیگه مستقل شده و بیشتر کاراشو خودش انجام میده، غذا شو خودش میخوره،لباس و کفشش رو خودش میپوشه، مسواک میزنه، نقاشی میکشه و....
منم که همش در انتظار روزی که نی نی خوشکلمون بدنیا میاد. در واقع همه منتظر زمینی شدن فرشته آسمونیمون هستیم.
هفته پیش رفتم سونو گرافی ، 39 هفته، دارای وزن 3.460 ، شرایط خوبی هم داشت خدا رو شکر. نوار قلب هم گرفتم گفتن که عالیه. خدا را شکر میکنم. ان شاالله که به راحتی و به سلامتی به دنیا بیاد. میخوام زایمان طبیعی داشته باشم برای همین این روزای آخر بیشتر در حال پیاده روی توی خونه هستم، گاه گداری دردهایی هم احساس میکنم ولی چون منظم نیستن میگن درد زایمان نیست.
از دوستای عزیزم هم میخوام برای خودم و نی نی عزیزمون دعا کنند. ممنون از لطف همگی
ایشالا پست بعدی تولد گل دخترمون باشه.