روزی که گذشت
مامان جون دیروز رفتیم خونه ننه پروانه عمه زهرا و امیرمهدی هم اونجا بودن
گل عزیزم چه کارایی که نمی کردی
تو و امیرمهدی برای اولین بار دوستانه با هم بازی کردین البته قبلا هم که به هم میزدین هم به خاطر شیطنتای پسرانه امیر مهدی بود ولی مامانی امیرمهدی هم خیلی مهربونه
این هم نمونه مهربونی امیرمهدی
توی عکسا ببینیم دیروز چه کارا میکردی
فدای تو بشم مهربون، ظرفای آشپزخونه رو روی سرتون میذاشتین
این هم امیرمهدی شیطون
مامانی عینک بابایی میشکنه برمیداری بزنی رو چشمات
عزیز دلم چشمات ضعیف میشه
مواظب باش با این دمپایی می افتی
فدای تو با این لباس پوشیدنت
من دیگه نگران نیستم دیگه کارای خونه رو نرگسی انجام میده
فدات بشم که عاشق جارو کردن با نپتونی
مامانی بزن دو دو تا چند تا میشه
بعد از بازی و شیطنت نرگسی شب برگشتیم خونه و عمه زهرا اومد خونمون
دوباره همان آش و همان کاسه حالا خونه خودمون
دعوا بر سر اسباب بازی ها، قایم موشک بازی و خلاصه سر و صدای زیاد تا آخر شب که خیلی خسته خوابت برد .