جامانده یاران اربعینی
صلی الله علیک یا ابا عبدالله
سلام به دخترای گلم
عزیزانم کوتاه مینویسم بابا روز چهارشنبه عصر به مقصد کربلا حرکت کرد دیشب رسیدن نجف امروز رو نجف زیارت بودن و فرذا ان شاالله پیاده راه می افتن به سمت کربلا
خدا پشت و پناهت باشه همسر عزیزم. قدر لحظه لحظه سفرت را بدان
ما هم که جا ماندیم ولی دلمون با زایرین پیاده آقا ابا عبدالله هست.نرگس هم که خیلی گریه کرد دنبال باباش میخواست بره همراهش، کلی باش صحبت کردم آزوم شد حالا میگه دیگه بابا رو بخشیدم که نبردم کربلا و دیگه یه کم ازش ناراحتم. همش ناراحته که چرا باباش نبردش کربلا امروز صدبار گفته هنوزم یه کم ناراحتم از بابا و بغض میکنه و گریه میکنه.
خدایا خودت نگهدار همه زوار اربعین باش.
امروز تصمیم گرفتم نسترن رو از شیر بردارم تا باباش برگرده خیلی اذیت شد خودمم کنارش خیلی اذیت شدم. خدا کنه فردا دیگه عادی ترشده باشه براش.
بعدانوشت: دیشب خیلی حال نسترن بد بود تب بالایی داشت .غذا هم که نخورده بود احساس عذاب وجدان کردم چون هنوز کمتر از سه ماه دیگه مونده تا دوسالگیش و زودتر از وقتش میخواستم از شیر بگیرمش عزیزم خیلی بی تابی میکرد برا همین دوباره بهش شیر دادم چون فکر کردم تبش به خاطر شیر نخوردنش و ضعیف شدن بدنش باشه. دیگه تصمیم گرفتم تا دو سال کامل رو بهش شیر بدم.
راستی نگفته بودم دوتا مسافرت کوتاه داشتیم قبل از فوت مادربزرگم که وقت نکردم پستشون رو بذارم. یه سفر سه روزه به قم داشتیم که خدا را شکر خییلی خوش گذشت و یه مسافرت کوتاه سه روزه به شهرضا و اصفهان که اونم خوب بود. وقت کردم عکس میذارم حتما چون با موبایل مینویسم.
در ضمن همسر عزیزم پیام داد حرکت کردن به سمت کربلا