نرگسنرگس، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 29 روز سن داره
نسترننسترن، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 15 روز سن داره

گلهای باغ زندگیمون

شکستن پای نسترن گل

1393/11/22 3:09
543 بازدید
اشتراک گذاری

اول قضیه شکستن پای نسترن گلی رو مینویسم که شاید برای دوستان جای سوال باشه.

دختر گلم پیشرفت حرکتیش خیلی خوب بود . یکم مهر هفت ماهه میشد  , تازه دست میگرفت و بلند میشد، برای مراقبت هفت ماهگیش روز دوم مهر بردمش مرکز بهداشت.اونجا هم خانمایی که بودن خیلی ازش خوششون اومده بود از خنده هاش و حرکاتش همه نگاش میکردن و ماشاالله میگفتن . همون روز تب شدیدی گرفته بودش برای همین پیش دکتر هم بردمش .کارمون که تموم شد وقتی داشتیم برمیگشتیم تو حیاط مرکز که شیبدار بود پام لیز خورد و تعادلم رو از دست دادم و در حالی که نسترن تو بغلم بود افتادم زمین.

خیلی بد افتادم ، یه مقدار نسترن گریه کرد بعد که رفتیم تو ماشین دیگه آروم شد دیگه اصلا فکر نمیکردم چیزیش شده باشه. از اونجا رفتم خونه بابام اینا و نسترنو دادم به مامانم و رفتم کافی نت که بلیط قطار برای سفر به مشهد بگیرم.

رفتم کافی نت ظرفیت هم داشت ولی همش یا تو پرداخت پول مشکل پیدا میشد یا توی سیستم سایت رزرو بلیط ... خلااصه هرکاری کردم نتونستم بلیط بگیرم تا اینکه ظرفیتا پر شد و برگشتم .

مامانم گفت که از وقتی رفتم نسترن همش داره گریه میکنه منم فکر میکردم به خاطر تبش هست و بهش استامینوفن  میدادم دیگه با مسکنایی که بهش میدادم آروم میشد آخه فکرشو نمیکردم دخترم جاییش ضربه دیده باشه چون خودم افتادم و نسترن تو بغلم بود و خیلی سریع هم پاشدم متوجه نشدم.

دیگه شب  رو خوابید ولی تبش قط نمیشد صب که بیدار شد هم اصلا چیزی نمیگفت وقتی برگشت رو شکم و میخواست چهار دست و پا بره روی زانوی چپش دیگه وایساد و شدید گریه میکرد .دیگه بردیمش دکتر و گفت که پاش شکسته و یک ماه باید توی گچ باشه.

واااای که چقدر ناراحت بودم اون یکی دو شب رو خونه بابام موندم و همش گریه میکردم و براش دعا میکردم . پاش رو میدیدم توی گچ بود و نمیتونست حرکت کنه وای که چه حالی میشدم بی اختیار به گریه می افتادم. تو همین شرایط هم میخواستیم اسباب کشی کنیم که دیگه همسرم کارای اسباب کشی رو بیشترش رو خودشون انجام دادن.

یک هفته ای سختش بود ولی بعدش دیگه راه افتاد و با همون پای گچ گرفته از همه چی بالا میرفت و راحت حرکتش میداد.

 اون روز که این اتفاق افتاده بود یه موقعی بود که دکتر خوب نتونستیم پیدا کنیم و توی بیمارستان بردیمش ووو دکتره خیلی نگرانمون کرد گفت که جاش انداختم و ما هم فکر کردیم چه شکستگی بدی بوده که نیاز به جااندازی داشته. دو سه روز بعد از اینکه گچش بگیریم پیش یه دکتری که بهتر  بود بردیمش گفت که یه ترک بوده و همونجا که ترک برداشته داره جوش میخوره.

بعد فهمیدم که تو این شرایط واقعا سخت بوده که بریم مسافرت و امام رضا قربون مهربونیش برم میدونسته که برامون جور نشد که بلیط بگیریم .

خدا را هزار هزار مرتبه شکر میکنم که دخترم سلامتیش رو بدست آورد . دخترم از ابتدای یازده ماهگی به خوبی راه افتاد و حالا که نه روز دیگه تا یک سالگیش مونده به خوبی راه میره.

پسندها (1)

نظرات (6)

مامان علی
22 بهمن 93 10:23
عزیزدلم فدای اون پای کوچولوش که تو گچ بوده در همه کارهای خدا حکمتی هست که ما از آن بی اطلاعیم ماشاالله به دختر نازمون که زود راه افتاده
فاطمه مامان گلها
پاسخ
ممنون از لطفتون
با خانوادت در فروشگاه بانوان دیدن کن
22 بهمن 93 13:54
سلام مدیر کوچولو وبلاگ قشنگی داری ... از خدا می خوام که همیشه بلا رو از تو دور کنه ... من می خوام سه تا از بهترین فروشگاه های اینترنتی با کالاها و محصولات اصل (اوریجنال) رو که سه تاشون هم قابل اعتماد و مطمئن و هم جنس های شیک و بروزدنیا رو دارن ، برات معرفی کنم تا در اینترنت گول سایتهای کلاهبردار رو نخوری عزیزم. قشنگ دست مامان و بابا رو بگیر و بیا تو این فروشگاه ها یه چرخی بزن ... فروشگاه اول :سایت فروشگاهی ( وُمن شاپ ) محصولات و زیورآلات لوکس و شیک زنان ایرونی حتما با خانوادت یه سر بزن و از اسباب بازی هاش وجنس های دیگرش دیدن کن ... http://woman.dayanshop.com/ فروشگاه دوم : سایت فروشگاهی پکیج های آموزشی و درآمدی برای اعضای خانوادت در منزل هست http://woman.bitasell.ir/ فروشگاه سوم با قابلیت نظردهی : وبلاگ فروشگاهی نیازهای شخصی و خانوادگی http://pnbshop.blogfa.com/ باتشکر
اقازاده
23 بهمن 93 16:33
خدا را شکر که نسترن جون سلامتی شو بدست اورده قربون امام رضا با این حکمتش
فاطمه مامان گلها
پاسخ
ممنون عزیزم
مامان یاسمن و محمد پارسا
24 بهمن 93 11:53
وای الاهی بمیرم بلا به دور عزیزم ایشالاه که دیگه هیچ وقت از این اتفاقا براتون نیفته عزیزم هر روز صدقه یادت نره بعدم برا عزیزای دلم اسفند دود کن ماان هم چشم خوردید
فاطمه مامان گلها
پاسخ
خیلی ممنون ان شاالله
یه مامان
29 بهمن 93 9:30
سلام مامان عزیز گل ها عجب اتفاقی بوده!... خدا رو شکر که دخترتون سلامتیش رو به دست آورده و اون روزای سخت رو پشت سر گذاشیتد، ان شاالله که این گل های زندگیتون همیشه سالم و سلامت باشن
فاطمه مامان گلها
پاسخ
سلام عزیزم خیلی ممنون از لطفتون
مامانی وبابایی
30 بهمن 93 14:43
الهی بمیرم خاله